تو اين مدت كه اينجا مي نويسم بعضي وقتا كامنتايي داشتم كه اين ماركوپلو دم كشيده يعني چي؟ به دو سه نفري قول داده بودم كه يه پست در اين باره بنويسم. ديشب وقتي يكي از خواننده هاي اينجا گفت يه نفر يه جايي ماركوپلو رو خونده مار كوپولو (كپل همون چاق) ديگه حجت تموم شد و مصمم شدم روشنگري كنم در اين زمينه.

روزي كه اين وبلاگ رو درست كردم يه نيم ساعتي داشتم به اسمش فكر مي كردم. من به اقتضاي رشته‌اي كه خوندم (من مديريت خوندم گرايش بازاريابي) هميشه سر و كارم با برند (مارك يا نام تجاري) بوده و مفهوم نام گذاري براي بچه‌‌هاي رشته ما با بقيه فرق داره. دوست داشتم اسم اينجا هم جالب باشه هم تو ذهن بمونه و هم بي معني نباشه. يادم نيست چه جوري رسيدم به كلمه ماركوپلو ولي چيزي كه باعث شد ازش خوشم بياد اين بود كه همه ماركوپلورو مي‌شناختن و اسمش مترادفه با سفر كردن و تجربه هاي زياد. از اونجايي كه اكثريت وبلاگ نويسا كم سن تر از منن* خوب تا اينجاي قضيه حل بود. بحثي درش نيست كه من با تجربه تر از اون اكثريتم و مي‌تونم ماركوپلو شون باشم.

كلمه ماركوپلو به تنهايي به دلم نمي نشست. توجهم به كلمه پلو ته اسم جلب شد و اولين چيزي كه براي پلو به ذهنم رسيد دم كشيده بود. پلو دم كشيده به نظرم تركيب جالبي اومد و خود دم كشيدگي هم باز بر مي‌گشت به تجربه داشتن و جا افتادن و مسلماً كسي كه از 30 سال رد شده باشه دم كشيده محسوب ميشه!

خلاصه اينكه كلمه ماركوپلو دم كشيده خلق شد و دوسش داشتم شد اسم وبلاگ. با توجه به اين توضيحات واضح و مبرهن است كه:

- اين جانب كپل نيستم.

- دُم ندارم كه دمم بخواد كشيده باشه!

- خودمم مي‌دونم كه كلمه دم كشيده بدون كلمه پلو بي معنيه. ولي به اون كلمه پلو دقت بفرماييد.

- من اينجا با هر كي كه ادعاي ماركوپلو بودن داره دعوايي ندارم (عزيزي فرموده بودن تو كامنتا كه چون هفته‌اي 3000 كيلومتر سفر مي كنن پس ايشون ماركوپلو هستن) شما ماركوپلو باش ما هم ماركوپلودم كشيده خودمون هستيم. دنيا به آخر نمي‌رسه كه بابام جان.

در ضمن مشغول ذمبه! هستيد اگه فكر كنيد كه من با اين اسم مي‌خواستم تجربيات و فهم و كمال خودم رو با دو بار تاكيد (ماركوپلو و دم كشيدگي) فرو كنم تو چشتون. باور بفرمايين هدف اين بود كه وقتي كسي اين اسم رو مي‌بينه بگه چه بامزه و تو ذهنش بمونه. كه من مطمئنم شما گفتين و تو ذهنتون مونده!


*: اينم بايد بگم كه سنم رو گفتم قبلاً؟ به آدرس وبلاگ يه نگاه بندازيد. هر كي از من بپرسه چندي هستي جوابم اينه كه پنجاه و هشتي هستم. اين پنجاه و هشتي (يا 58 اي) همون 58e خودمونه ديگه. خداييش اينو هم كسي نفهميده بود؟


پ.ن: دوست دارم دوستاني كه اينجا رو مي‌خونن تو كامنتا بگن كه چه برداشتي داشتن از اسم من اولين بار. جون هر چي مرغه همه نيايد بگيد كه من همه اينايي كه گفتي رو فهميدم. راستش رو بگيد. راستگويي چند سال يه بار خوبه به خدا. واسه بدنتون خوبه!

بعدا نوشت ضروري: دوستاني كه كامنت ميذارن به اين نكته توجه كنن كه من بدم نمياد بدونم اولين بار چجوري اومدين اينجا و حستون چي بوده وقتي اسمو ديدين. اما اينو در نظر داشته باشين كه من مي‌خوام بدونم اولين بار وقتي اسم اينجا رو ديدين چه جوري اونو خونديد و معنيش چي رسيد به نظرتون؟ عالي ميشه اگه همه اينا كه گفتم رو بگيد.