گعده دوستانه در يك عصر دلچسب

اين روزا كمتر كسي رو ميشه پيدا كرد كه درباره اين دو تا موضوع اطلاعي نداشته باشه: يكي حجم خدماتي كه استيو جابز به بشريت كرد! و يكي هم اختلاس 3 هزار ميلياردي يوگي و دوستان! از اولي كه بگذريم دومي رو ميشه به عنوان يه كيس تحقيقاتي از جنبه هاي مختلف بهش نگاه كرد. عكس اين پست مربوطه به يه تبليغ از بانك تات درباره خدمات جديدش با كمك دو بانك ديگه. اينكه سه تا بانك با هم قرارداد بستن تا به مشتري هاي همديگه سرويس بدن چيز تازهاي نيست. تركيب بانكا برام جالب بود. وقتي امروز اين تبليغ رو تو خيابون ديدم به خودم گفتم عمق صميميت بين مديران بانك صادرات و ملي و تات بيش از اون چيزي بوده كه تا به حال فكر ميكردم. اين دوستان اونقده با هم ندار بودن كه يه عصر كه دور هم داشتن كشك و بامجون ميزدن يكيشون بعد پك عميقي كه به قليونش زده در حال ريختن چايي نبات برا اون يكي بهش گفته ما كه داريم از يه جا ارتزاق مي كنيم، ما و شما نداريم. بياين يه گروه با هم تشكيل بديم، مشتريامون سيلون ويلون نشن از اين شعبه به اون شعبه. خداييش صميميت بيش از حد اگه يه جاهايي ممكنه موجب مفسده بشه اين خوبي رو داره كه كار مردم راه ميفته!
پ.ن: برا تكميل اطلاعات دوستاني كه جزء اون كمتر كسان خط اول پست هستن: بانك ملي و صادرات از متهمين اصلي پرونده اختلاس 3000 ميلياردي هستن. مالك بانك تات هم به عنوان يكي از بزرگترين بدهكارهاي سيستم بانكي كشور هم يه جورايي پاش اين وسط گيره هم جزء دار و دسته يوگي به حساب مياد. انتظار ندارين كه بگم منظورم از يوگي كيه؟ انتظار دارين؟ بي خيال. ميدونم شوخي ميكنيد!
دوست داشتم اسم اينجا هم جالب باشه، هم تو ذهن بمونه و هم بي معني نباشه. يادم نيست چه جوري رسيدم به كلمه ماركوپلو ولي چيزي كه باعث شد ازش خوشم بياد اين بود كه همه ماركوپلو رو ميشناختن و اسمش مترادفه با سفر و تجربه هاي زياد. از اونجايي كه اكثريت وبلاگ نويسا كم سن تر از منن تا اينجاي قضيه حل بود. بحثي درش نيست كه من با تجربه تر از اون اكثريتم و ميتونم ماركوپلو شون باشم.