مهار توسل ناك فوران!
خداييش اونقده خبراي مفرح تو اين مملكت پيدا ميشه كه ساده ترين كار واسه آدم اينه كه قاسم بشه و ملتي رو شاد كنه. اگه ميگي چه ربطي داره اين حرفا به قاسم شدن بدان و آگاه باش كه اون ماس ماسك وسط ماوس واسه اينه كه بتوني بري مطلباي پستهاي پايين تر رو بخوني و بفهمي تو اين وبلاگ قاسم چيه و كيه.
اونچه در ادامه ميخونيد متن خبريه كه تو خبرگزاري هاي رسمي مملكتمون اومده و براي من چند تا سوال ايجاد كرده. لطفاً به سوالات زير پاسخ داده و اگر حال كرديد پاسخهاي خود را در قسمت نظرات بذاريد.
به گزارش شانا از نفت شهر، آيين پرفيض دعاي توسل براي مهار فوران چاه شماره 24 نفت شهر برگزار شد. در اين آيين معنوي جمع زيادي از کارکنان و خانوادههاي آنان به ويژه جوانان حضور داشتند و خالصانه يکدل و يکصدا دست دعا به درگاه الهي بردند.
در اين آيين رحيم بروايه، رئيس اداره حراست شرکت ملي حفاري ايران فرمودهاند:
اکنون که حفارمردان شجاع در خط مقدم سنگرهاي تلاش با رشادت و پايمردي به جنگ شعلههاي سوزان و سر به آسمان کشيده چاه نفت شهر 24 رفته اند، کارکنان غيور صنعت نفت نيز به همراه خانوادههاي خود و به منظور پشتيباني معنوي از مهارگران دست دعا و نيايش به سوي خداوند بزرگ بلند کرده اند تا پولاد مردان با توکل به ذات اقدس الهي هرچه زودتر بر آتش سوزان فائق آيند .
۱- به نظر شما واژه حفار مردان به جاي كدام واژه نامانوس و اجنبي به كار برده شده است؟
۲- رئيس اداره حراست معمولا در چه مواردي مسئول برگزاري دعاي توسل ميشود؟
۳- مهارگران همون حفارمردان هستن؟ اون وقت پولاد مردان دقيقاً كيا هستن؟
۴- اينكه ذات اقدس الهي تا حالا فكري به حال خليج مكزيك نكرده واسه كم كاري پاپ و واتيكانه؟
۵- به نظرتون دعاي توسل از فاصله دور عمل مي كنه؟ اگه جواب مثبته چرا بايد سپاه واسه يه جلسه دعا اين همه راه بره تا خليج مكزيك؟
۶- به نظرتون اگه اينجور وقتا پشتيباني معنوي! خونواده ها نتيجه ميده چرا تا حالا BP دست زن و بچه مهندساشو نگرفته ببره يه سفر تفريحي معنوي! آمريكا؟
دوستان گوگل ريدري يا ساير فيد خوانها لطفا از اون Subscribe in a reader استفاده كنن. اونايي كه مي خوان مطلباي جديد براشون فرستاده بشه ميل خودشونو واسه من به آدرس a.9173@yahoo.com بفرستن يا ميل رو تو نظرات بذارن.
دوست داشتم اسم اينجا هم جالب باشه، هم تو ذهن بمونه و هم بي معني نباشه. يادم نيست چه جوري رسيدم به كلمه ماركوپلو ولي چيزي كه باعث شد ازش خوشم بياد اين بود كه همه ماركوپلو رو ميشناختن و اسمش مترادفه با سفر و تجربه هاي زياد. از اونجايي كه اكثريت وبلاگ نويسا كم سن تر از منن تا اينجاي قضيه حل بود. بحثي درش نيست كه من با تجربه تر از اون اكثريتم و ميتونم ماركوپلو شون باشم.