يه قانوني بود به اسم قانون مورفي كه اون روزا خيلي دربارش بحث مي شد. اين قانون به طور خلاصه مي گفت اگه يه چيزي بخاد بره تو پاچه آدم ميره و تو هم خودتو بكشي بازم ميره و به بدترين شكلم ميره. يادتون اومد؟ 

مثلا اين قانون مي گفت همه اتوبوس ها و قطارها با تاخير حركت مي كنن و فقط وقتي سر وقت حركت مي كنن كه تو دير رسيده باشي.

حتي يه سري آدم بيكار در بلاد كفر رفته بودن دنبال ثابت كردن علمي همين قانون. مثلا ثابت كرده بودن اگر ساندويچ نون تست از دستت بيفته احتمال اينكه از طرف مرباييش بيفته زمين خيلي بيشتره اينه كه از طرف نون بيفته!

مام اون روزا كه بچه بوديم يك جنبه از اين قانون رو كشف كرده بوديم و اونم اين بود كه هر وقت بخاي بري تو يه صف، اون صفٍ غلغله هست و هميشه خدا هم كسي ديگه پشت سر تو نمياد. مطمئنم خيليتون اين قانون رو تو صفاي مختلف عمرتون تجربه كردين. ما كه خيلي تو صف نون تجربش كرديم.

غرض از گفتن اينا اين بود كه من ديشب يه جنبه ديگه از اين قانونو تجربه كردم. اونم اينه: اگه از سر شب بخاي بري حمام و زمان خاصي تعيين نكرده باشي واسش، حتي اگه ساعت چهار صبح هم بري حمام، برق ميره!

حالا تصور كنين يه ماركوپلو دم كشيده نم كشيده! بخاد نيمه كثيف بره تو رختخواب. اصلا امكان نداشت. پكيج خاموش شده بود و آب سرد هم كه جون ميداد واسه يخ در بهشت. بي انصاف آب تهران تو عمرش به اين سردي نبود. نمي شد آبشو دست زد بهش. آدمو ياد كارتون عصر يخبندان مينداخت. اين شد كه واسه كم نياوردن رفتم آب داغ كردم با قابلمه! جاتون خالي صفايي داشت حمام به سبك قرن دروازده. با لگن آب كه رفتم تو حموم قانون مورفي دوباره پريد يقه ما رو گرفت. نصفا آبها ريخت. نمي دونم در اثر تكون روح پدر سوخته مورفي بود؟ يه جني چيزي سمشو زد اون زير؟ هر چي بود من يكي بهش نخوردم. فقط مونده بود يه دو سه ليوان آبي كه من بايد باش دوش مي گرفتم...

خلاصه جونم واستون بگه كه مورفي پدرسوخته كاري نكرد حتا واسه ضايع كردن ما هم شده اون وسطا برق بياد و ما شبي مورفيانه گذرانديم


دوستان گوگل ريدري يا ساير فيد خوانها لطفا از اون Subscribe in a reader استفاده كنن. اونايي كه مي خوان مطلباي جديد براشون فرستاده بشه ميل خودشونو واسه من به آدرس a.9173@yahoo.com بفرستن يا ميل رو تو نظرات بذارن.